بسم الله الرَّحمن الرَّحیم
در این چند خط قرار است پیرامون اینکه "اصلاً چرا باید شعر بخوانیم و شعر کدام درد ما را دوا میکند" به گفتگو بنشینیم، ان شاءالله.
ـ عالم شعر، عالم فرامنطق است.
دنیا منطقی روزمرهات را تصور کن و چرخی در آن بزن تا به چیستی دنیای فرامنطق پی ببری.
در دنیای منطقی، از شیرِ ظرفشویی خانه ها آب بیرون میآید، دست ها در آب خیس میشوند و این همه طبیعی است (بخوانید منطقی).
در عالم منطقی تو اگر زمین خورده ای، زمین خورده ای.اگر شکست خورده ای، بازنده محسوب میشوی و اگر کسی را که دوست داشتی از دست داده ای، از دست داده ای و دیگر زندگی با او معنا ندارد.
دنیای فرامنطق اما نقطۀ مقابل یا شاید نقطۀ بالادستی این دنیاست. در عالم فرامنطق، شیر ظرفشویی میتواند خون گریه کند و دست انسانها میتواند آنقدر به خون آلوده باشد که با هیچ آبی پاک نشود.
در فرامنطق، تو میتوانی در کنار دلخواهِ از دست دادهات تا آخر عمر زندگی کنی و میتوانی پیروز باشی در حالی که شکست خوردهای.
- حال با این همه، فایدۀ شعر چیست؟
- شعر، گاه جبران از دست رفته ها را تضمین میدهد و گاه، از دست داده ها را تسکین. گاه نیز به آدمی جهت میدهد و هدف. هدفی که سنگ بنایش در دنیایی دیگر نهاده شده است.دنیای فرامنطق. به مَثَل وقتی در اوج ناامیدی به سر میبری و هیج روزنهای پیش رویت نیست، شاعر از راه میرسد و میگوید:
"یوسف گمگشته بازآید به کنعان، غم مخور".دیگری میآید و میگوید: "این نیز بگذرد" و تا به امروز یک نفر پیدا نشده داد بزند: مردک! تو از کجا میدانی؟ شاید بازنیاید.شاید نگذرد.و اگر نگذشت چه؟!
و این دیوانگیها آنقدر بوده که گاه، صدای شاعر را هم درآورده و گفته:
خواب دیدم نیستی، تعبیر آمد: میرسی! هرچه من دیوانه بودم، ابن سیرین بیشتر. .
ـ سوال: اگر اینطور است، پا گذاشتن در مسیری که هدف و مقصدش گاه دست نایافتنی است حماقت نیست؟ خود فریبی نیست؟ دور شدن از واقعیت نیست؟
پ.ن: جوابی اگر هست با روی باز میشنوم اما جواب خودم بماند برای پست بعد، انشاءالله :)
پست آینده ما اگر باشیم.پست آیندهای اگر باشد! :)
درباره این سایت