بسم الله الرحمن الرحیم

 

دو روز پیش متوجه شدیم برادرم رو منتقل کردن به زندان.

اونجا هم تحت عنوان مجرمانه "اخلال در امنیت ملی" براش پرونده تشکیل دادن و قرار کفالت صادر کردن فعلا، به مبلغ 20 میلیون تومن.

دیروز صبح به لطف خدا بالاخره دادسرایی که پرونده رو فرستادن اونجا پیدا کردیم و فیش حقوقی گذاشتیم و بعد از ظهر آزاد شد.

 

فکر می کردم تموم میشه اما ظاهرا همه چیز براش شروع شده. .

سعی می کنم اینجا همچنان فریاد سکوت باقی بمونم و فقط از خوبی ها و نیمه ی پر لیوان بگم، اما می دونم کسی که فقط خوبی ها رو ببینه، نگاه کاملی نداره و به احمق ها می مونه. 

در باب تلخی ها و ناجوانمردی ها به این حد اکتفا می کنم که چند تا موتوری میرسن بهش و برادرم خودش رو تسلیم می کنه و می خواد براشون توضیح بده که من نیروی بسیجم و این هم پیامک آماده باش حوزه است که به خاطرش اومدم مسجد و شورشی نیستم.

اما بهش امان نمیدن. . می گیرنش زیر مشت و لگد و باتوم. گوشیش رو با ضربات باتوم خرد کردن. از خودش و بدنش هم همین قدر بگم که سرش شکسته و.بسه دیگه. 

 

+ یاد فیلم لاتاری و اون دیالوگ میفتم که: عذاب وجدان دارم اما.قرار نبود اینطوری بشه. باور کن قرار نبود اینطوری بشه.

+ یاد امام مون حسین.

و صدای نوحه توی گوشم مدام می چرخه که: غریب گیر اوردنت. .

و نمی دونم چی دارم بهش بگم تا آروم بشه.زبون بسته به خاطر ما خودش رو خندون نشون میده. .

 

 

پ.ن: چون یکی از دوستان پرسیدن محض اطلاع بگم کسایی که اینطور برخوردها رو داشتن ماموران یگان ویژه بودن.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کاسه تبتي درب آموزش مینا (پایه دوم و سوم ابتدایی ) یادداشت های برنامه نویسی فروشگاه محصولات بادی اینتکس Javad Graphic آموزش زبان انگلیسی دانشنامه آزاد فروشگاه خرید دانلود فایل Billy